کتابخانه مدرسه علمیه ثقلین قم
تلفن :۰۰۹۸۲۵۳۸۸۲۱۶۵۹

وبسایت : http://www.saqlainfoundation.org ایمیل : info@saqlainfoundation.org
آدرس: ایران، قم المقدسہ، نیروگاہ (توحید) اول جواد الآئمہ ، ۱۸ متری قدس ، کوچہ ۱۰ ، فرعی ۱ (فرعی شھید مصطفی خمینی) ، پلاک ۱۰۶
شماره کتاب: 428
نام کتاب: فی ظلال نهج البلاغة ج1
مصنف: محمد جواد مغنیة
موضوع: حدیث خاصه BP128
شماره استاندارد بین المللی کتاب
(ISBN):
978-964-465-101-4
تعداد جلد: 6
شماره قفسه: H-6-2-2
تعریف کتاب: كتاب در چهار جلد كه جلد اول داراى مقدمه مؤلف، بخشى از خطب نهج‌البلاغه مى‌باشد. جلد دوم، در خطب؛ جلد سوم، خطبه‌ها و نامه‌ها؛ جلد پنجم نامه‌ها و كلمات قصار مى‌باشد.

مؤلف درباره چگونگى اين شرح در مقدمه خود چنين مى‌نويسد: «تفاوت ميان هر كتابى با كتاب ديگر در هر علمى از علوم همان تفاوت ميان هر مؤلف با مؤلف ديگر است؛ چرا كه شيوه هر كس برخاسته از شخصيت اوست و بنابراين هر گاه دو نفر در موضوعى واحد بنويسند يا متن واحد را شرح دهند، هر كدام از آن‌ها از ديدگاه خود بدان موضوع يا كتاب خواهد پرداخت و از زاويه گرايش‌ها و تمايل خود بدان خواهد نگريست.

از همين جاست كه بر شرح ابن ابى‌الحديد جنبه‌هاى تاريخ و ادب غلبه دارد، بر شرح ابن ميثم بحرانى علم كلام، همراه با اندكى از ذوق صوفيانه چيرگى دارد و شرح خويى تكرار همان گفته‌هاى ابن‌ميثم همراه با پاره‌اى اضافاتِ برگرفته از روايات و احاديث است.»

مغنيه در ادامه، نوع نگرش خود را در شرح نهج‌البلاغه چنين گزارش مى‌كند: «از آنجا كه اعتقاد دارم و بر اين باورم كه دين اسلام تنها براى خير و سعادت بشر تشريع شده و از همين روى دانش‌هاى سودمند را فضيلت و فريضه مى‌داند و كار و تلاش براى رسيدن به زندگى بهتر را عبادت و جهاد مى‌شمرد، اين اعتقاد مرا بر آن داشته است كه نهج‌البلاغه را شرح كنم و يك يك واژه‌ها و جمله‌هاى آن را از اين نگرگاه تفسير كنم، البته اگر كه ظاهر عبارت چنين تفسيرى را برتابد يا بدان اشاره‌اى داشته باشد. اما معنى اين سخن آن نيست كه هيچ از دانش كهن گذشتگان در اين حوزه بهره نجسته‌ام و همه ميراث فرهنگى گذشته را رد كرده و پشت سر نهاده‌ام. چگونه مى‌توانم چنين كنم، در حالى كه اگر اين مى‌كردم، كتابى كه حاصل مى‌آمد يا شرحى براى چيزى جز نهج‌البلاغه بود يا اساساً شرح نبود و كارى كرده بودم كه هيچ آهنگ آن نداشته‌ام! از اين گذشته، آيا مى‌توانم واژه‌ها را به چيزى جز آنچه از آنها به ذهن تبادر مى‌كند و جز آنچه در واژه‌نامه‌ها آمده است، تفسير كنم يا رخدادهاى تاريخ را عوض كنم و يا سياقى را كه همه در فهم آن با همديگر وحدت نظر دارند ناديده انگارم؟

البته، من آنچه را از برداشت‌هاى قديم در اين عصر شايسته وانهادن است و واگذاشتن آنها چيزى از دين نمى‌كاهد رد كرده‌ام و آنچه را با روزگار حاضر سازگار است، پذيرفته‌ام، آن را توضيح داده‌ام و تثبيت كرده‌ام و از همين نقطه راهى به سوى آنچه همه انسان‌ها مى‌پذيرند و همه خردها در اين روزگار و در هر روزگار ديگر مى‌فهمند و برمى‌تابند گشوده‌ام. متون دينى، همه آنها به جز آنچه عقيده و عبادت است، نيازمند چنين نگرگاهى معاصر است. اين نگرگاه كاملاً با اصول شريعت سهله سمحه سازگارى دارد و از رهگذر آن مى‌توان جوانانى را كه از عقيده پدران و نياكان روى برتافته‌اند، جذب كرد».